سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ببین قشنگه؟

اس ام اس عاشقانه ی امروز www.Patogh98.com

نمی خوام از آسمون چیزی برات بیارم

عکستو رو قله ی هیمالیا بذارم

نمی خوام از پشت ابر ماهو واست بچینم

فقط تو خواب و رؤیا تو باشی در کنارم ….

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به خدای عاشقان سوگند که اگر بدانم که دوسم نداری گریه نمی کنم بلکه آرزو می کنم کسی را دوست بداری که دوستت نداشته باشد.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مثل اون وقتا هنوز دلم برات لک می زنه

حسرت داشتن تو ،‌پیر شده ، عینک می زنه

صورتم سرخ شده بود ،‌اما حالا کبود شده

جدایی یه عمر داره توی اون چک می زنه ….

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

نرم افزار عشقت توی قلبم نصب شده.

.

.

می خواهم آپدیتش کنم

.

.

.

لطفاْ گوشیتو بذار رو قلبت

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

انقدر دوست دارم که تو کتاب جا نمی شه

پی چاره ام با حرفای الفبا نمی شه

من که هیچ ، ساعتمم دیوونته دروغ که نیست

تو از اون روزی که رفتی خوابیده ، پا نمی شه ….

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

من همین یکدانه دل دارم بفرما بشکنش / کوزه ای از آب و گل دارم بفرما بشکنش

تو سبوی آرزوهای مرا بشکسته ای / هرچه بادا باد ، این هم دل بفرما بشکنش . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شبها اتاقم ماه ندارد، چشمهایت را قرض می دهی تا صبح !؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

تنها این کوه است که اگر به او بگویی دوستت دارم

او نیز بلند فریاد می زند: دوستت دارم دارم دارم . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

گرچه راه قیامت پر خطر است ، اما جدایی ز دوستان قیامتی دگر است . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دل بستن شبیه یک قصه است

با یکی بودن شروع می شه ، با یکی نبودن پایان می گیره . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

روزگار چون گرگ پیری پر بلاست / طعمه اش واماندگان از گله هاست

دوری از یاران مکن ای باوفا / گرگ دوران در کف این لحظه هاست . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

باز باران تا همیشه نم نمک بر روی شیشه

مینویسه تا بدونی مهربونیت پاک نمیشه . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از شکستن دو چیز بترس ، قلبی که صادقانه دوستت داره و دلی که صادقانه به یادته . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دل ز تن بردی و در جانی هنوز / دردها دارم تو درمانی هنوز

ملک دل کردی خراب از تیغ ناز / اندر این ویرانه سالاری هنوز . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر روزی مقدر شد که با اشکت وضو سازم

خدا داند که با چشمت هزاران قبله می سازم . . .


نوشته شده در پنج شنبه 89/5/28ساعت 10:54 صبح توسط الی نظرات ( ) |

دورت بگردم چیست ؟
دایره ای فرضی است که تا اطلاع ثانوی از فرد مورد نظر حمایت می کند

اس ام اس سرکاری

تو بالا رفتی تار شدی
پایین اومدی پود شدی
پیر شدی ، جوون شدی
میوه شدی ، هسته شدی
امید شدی ، یاس شدی
ستاره ی نحس شدی
خلاصه آدم نشدی !!!
اس ام اس خنده دار
مرد آمد و دردی به دل عالم شد
از روز ازل قسمت زن ها غم شد
در دفتر خاطرات حوا خواندم
جانم به لبم رسید تا آدم ، آدم شد‌!!!
اس ام اس سرکاری
دویدمو دویدم به قلکم رسیدم
زدم اونو شکستم ، تا پول بیاد به دستم
هیچی نبود تو قلک ، بجز یه سوسک کوچک
سوسکه بگم چیکار کرد؟ ترسیدو زود فرار کرد
خونه ی اون خراب شد ، دلم واسش کباب شد
دویدمو دویدم رفتم برای سوسکه قلک نو خریدم
اس ام اس سرکاری
عاشق اون نیست که واسه عشقش توی سرما آتیش روشن کنه
عاشق اونیه که کتشو بده به عشقش ، خودش سرما بخوره ، 6تا آمپول بزنه ، دهنش سرویس بشه تا دیگه از این غلطا نکنه !!!
اس ام اس خنده دار
اس ام اس خنده دار


اس ام اس خنده دار
زن مثل ویروس می مونه
وقتی وارد زندگیت بشه جیبتو SCAN می کنه
لبخند رو از روی لبات DELETE می کنه
مختو EDIT می کنه
برنامه هاتو DOWNLOAD می کنه
و تو آخرش HANG می کنی
اس ام اس
می خوای بدونی بچگی هات چه شکلی بودی
از 1 تا 10 یک عدد انتخاب کن برام بفرست
.
.
.
.
.
1.قشنگ
2.شکمو
3.سوسول
4.جیشو
5.همیشه دست تو بینی
6.افاده ای
7.بازی گوش
8.تمیز
9.شیتون
10. خل !
اس ام اس سرکاری
زندگی مثل بازی شطرنجه !
.
.
.
.
.
.
البته تو خیلی بچه ای برو همون منچتو بازی کن
اس ام اس خنده دار

شیمی نخوندم ولی میدونم اگه عشق نباشه مولکول‌های اکسیژن و هیدرژن نمی‌تونن اینقدر محکم همدیگر رو فشار بدن که اشک جفتشون در بیاد!!

اس ام اس
میگن شیشه عمر آدما اگه خیس بشه عمرشون کم میشه
میدونستی چشمای تو شیشه ی عمر منه ؟
اس ام اس سرکاری
میگن خدا به اندازه دل هر کس بهش نعمت میده
پس دل تو حتما باید خیلی بزرگ باشه که خدا منو به تو داده !!!


نوشته شده در سه شنبه 89/5/26ساعت 11:59 صبح توسط الی نظرات ( ) |

اس ام اس جدید خنده دار
 
 غضنفر توی آتیش سوزی میمیره
 پزشکان اعلام می کنن %10 سوختگی ، %90 کوفتگی !!!
 میرن تحقیق می کنن می بینن دوستاش آتیشو با بیل خاموش کردن !!!
 
 sms خنده دار . sms سرکاری
 
 شنیدم تو 3 ساعت 3 کیلو لاغر کردی ، ای ناقلا ! دماغتو عمل کردی !؟
 
 اس ام اس خنده دار . اس ام اس سرکاری
 
 خواننده تو عروسی میگه: خانوما، آقایون، دستا بالا، می‌خواهیم بریم بندر! طرف داد میزنه: کجا؟ ما تا شام نخوریم هیچ‌جا نمیریم
 sms جدید خنده دار
 اس ام اس خنده دار
 
 پنج تا داداش پولاشونو رو هم میذارند تاکسی می خرند بعد از چند وقت ورشکست می شند اگه گفتی چرا ؟
 اخه پنج تایی با هم می رفتن مسافرکشی
 
 اس ام اس سرکاری
 تازگیا طلا شدی
 گم شدی کیمیا شدی
 دیگه اس ام اس نمی زنی
 عین غریبه ها شدی
 
 اس ام اس فلسفی . sms فلسفی
 
 هر وقت تو زندگی به یه در بزرگ که یه قفل بزرگ روش بود رسیدی ، نترس و ناامید نشو چون اگه قرار بود در باز نشه جاش یه دیوار می گذاشتن
 
 اس ام اس و جوک جدید
 
 غضنفر همش دعا می کرده بچه دار شه یه شب جبرئیل میاد تو خوابش میگه عوض اینهمه دعا برو زن بگیر
 
 اس ام اس توپ جدید . sms toop
 
 اولی: امان از دست این زنها! زنم تمام دارائی ام را برداشت و رفت.
 دومی: خوش به حالت! زن من تمام دارائی ام رو برداشت و نرفت!
 
 اس ام اس باحال
  
 (o/5 k3)
 --------------------
 (k3)
  
 .
 .
 .
 .
 .
  
 جواب : کاسه ای زیر نیم کاسه است
 
 اس ام اس باحال
 جوک خنده دار
 sms jadid . اس ام اس خنده دار جدید
 
 اس ام اس عارفانه
 
 همیشه از خوبیهای آدما واسه خودت دیوار بساز
 پس هر وقت در حقت بدی کردن ، فقط یه آجر از دیوار بردار
 بی انصافیه اگه دیوار خراب کنی
 
 اس ام اس عاشقانه . sms عاشقانه
 
 من به ? چیز عشق می ورزم ، تو و وجود تو
 به ? چیز اعتقاد دارم ، خدا و تو
 من در این دنیا ? چیز می خواهم ، تو و خوشبختی تو
 
 
 اس ام اس عاشقانه
 
 
 زندگی 3 چیزه :
 1. گریه ای که خشک میشه
 2. خنده ای که محو میشه
 3. یادی که از تو میمونه و فراموش نمیشه
 
 اس ام اس فلسفی
 
 
 راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی
 هرکه را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم
 راز دل با آب گفتم تا نگوید با کسی
 عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم. مصی
 
 اس ام اس فلسفی
 
 در زندگی افرادی هستند که مثل قطار شهربازی هستند
 از بودن با اونا لذت می بری ولی باهاشون به جایی نمی رسی
 
 اس ام اس و جوک خنده دار
 
 غضنفر می ره تماشای رقص باله از اول تا آخرش خواب بوده. بعد ازش می پرسن چه طور بود؟ مصی میگه آدمای خیلی خوبی بودن. دیدن من خوابم، رو نوک انگشت راه می رفتن!
 
 اس ام اس عارفانه
 
 برای اداره کردن خودت از عقلت استفاده کن
 و برای اداره کردن دیگران از قلبت
 اس ام اس عاشقانه
 
 زمونه ازم رسید : چه کسی رو دوست داری ؟
 ولی من راچع به تو چیزی بهش نگفتم .
 آخه رسم زمونه اینه که هر کسی رو دوست داری ازت میگیره .
 
 

نوشته شده در سه شنبه 89/5/26ساعت 11:51 صبح توسط الی نظرات ( ) |

بزرگترین مشغله فکری کودکاناینه که چرا داداش کایکو دستمال قدرتشو تو جیب خودش نمیذاشت.
 
 اس ام اس جدید
 
 به غضنفر میگن بستنی کیم رو چه جوری می خورن؟
 میگه: میذارن لای بربری ، سیخشو در میارن !
 اس ام اس جدید
 یه روز آشغالی میاد دمه خونه ی غضنفر میگه : آشغال دارین؟
 غضنفر داد میزنه: خانوم توی خونه آشغال داریم ؟
 زنش میگه: آره داریم
 غضنفر میگه: آره داریم، نمی خوایم !!!
 اس ام اس جدید
 
 غضنفر لنگ بوده با کشتی میره سفر, وقتی برمیگرده دوستش میگه سفر خوب بود؟ میگه نه بابا همش استرس داشتم چون هی میگفتن لنگرو بندازید تو آب
 اس ام اس جدید
 
 .*""*..*""*.
 *.to delam.*
 *. hamishe.*
  "* jate *"
 "* *"
 "*.*"     
 hamishe delam bahate
 اس ام اس جدید
 
 mardaye oroopa"ei ye zan daran,ye doos dokhtar,
 zaneshoono bishtar doos daran.
 mardaye emrika"ei ye zan daran ,ye doos dokhtar,
 doos dokhtareshoono bishtar doos daran.
 mardaye irooni ye zan daran,sad ta doo dokhtar,
 khak bar sara nanashoono bishtar doos daran.
 اس ام اس جدید
 
 in payam ro vaghti kesi douro baret nist bekhoon.
 age ajale dari boro ye jaye khalvat va tanha"ei bekhoonesh.
 poshte sareto bepe!kesi nist?dari mikhooni.
 khob,khoda ro shokr kesi nist bebine sare kari
 اس ام اس جدید
 سنگ قبرم را نمی سازد کسی
 مانده ام در کوچه های بی کسی
 سوختم خاکسترم را باد برد
 بهترین دوستم مرا از یاد برد
 اس ام اس جدید
 
 یه دوست خوب و مهربون خیلی زود از دست میره ولی یه دوست بد و نامهربون تا ابد واست میمونه, دلم میخواست اونی که دوسش داشتم بد بود
 اس ام اس جدید
 

نوشته شده در سه شنبه 89/5/26ساعت 11:49 صبح توسط الی نظرات ( ) |

پسر بودن یعنی چه؟

 

پسر بودن یعنی برو چند تا نون بخر

پسر بودن یعنی هی شماره دادن و هی منتظر زنگ بودن
پسر بودن یعنی بد و بیراه گفتن به دخترایی که تحویلشون نمی گیرن
پسر بودن یعنی کادو خریدن برای جی اف
پسر بودن یعنی تا کی مفت خوری می کنی
پسر بودن یعنی پس کی دفترچه آماده به خدمت می گیری
پسر بودن یعنی به زور سیکل داشتن
پسر بودن یعنی بابا پس کی میری برام خاستگاری
پسر بودن یعنی مثل خر حمالی کردن
پسر بودن یعنی جوراباتو در بیار حالم به هم خورد
پسر بودن یعنی چرا کار نمیکنی ... جون بکن دیگه
پسر بودن یعنی ببخشین ماشین و خونه هم دارین که ...
پسر بودن یعنی همه مواقع مرد خونه هستی، حتی موقع دزد اومدن
پسربودن یعنی عمراً عزیز دل بابا باشی
پسر بودن یعنی در اول جوونی سربازی در انتظارته
پسربودن یعنی هرروز یک شکست عشقی خوردن
پسر بودن یعنی همه میرن مسافرت و تو باید بمونی و خونه رو بپایی
و اما پسر بودن یعنی هزار بدبختی دیگه...

نوشته شده در سه شنبه 89/5/26ساعت 11:9 صبح توسط الی نظرات ( ) |

دختر بودن یعنی ...

 


دختر بودن یعنی تمام عمر پای آینه بودن!
دختر بودن یعنی پنکک زدن به جای صورت شستن!
دختر بودن یعنی کله قند و لی لی لی لی ...
دختر بودن یعنی پس این چایی چی شد؟؟!
دختر بودن یعنی الگوی خیاطی وسط مجله های درپیت
دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر و خاله و عمه ت هستن
دختر بودن یعنی انتظار خاستگار مایه دار!
دختر بودن یعنی چرا خونه اونقد کثیفه ؟؟!
دختر بودن یعنی دخترو چه به رانندگی؟
دختر بودن یعنی باید فیلم مورد علاقه تو ول کنی پاشی چایی بریزی!
دختر بودن یعنی نخواستن و خواسته شدن!
دختر بودن یعنی حق هر چیزی رو فقط وقتی داری که تو عقدنامه نوشته باشه!

 

دختر بودن یعنی شنیدی شوهر سیمین واسه ش یه سرویس طلا خریده 12 میلیون؟

 

دختر بودن یعنی ببخشید میشه جزوه تونو ببینم؟!
دختر بودن یعنی به به خانوم خوشگل....هزار ماشالااااااا...
دختر بودن یعنی برو تو ، دم در وای نستا!
دختر بودن یعنی لباست 4 متر و نیم پارچه ببره!
دختر بودن یعنی خوب به سلامتی لیسانس هم که گرفتی دیگه باید شوهرت بدیم!
دختر بودن یعنی کجا داری میری؟!
دختر بودن یعنی تو نمیخواد بری اونجا ، من خودم میرم!
دختر بودن یعنی کی بود بهت زنگ زد؟! با کی حرف میزدی؟!
دختر بودن یعنی خیلی خودسر شدی!
دختر بودن یعنی اجازه گرفتن واسه هرچی ، حتی نفس کشیدن

نوشته شده در سه شنبه 89/5/26ساعت 11:7 صبح توسط الی نظرات ( ) |

The strength of a man
قدرت و صلابت یک مرد


The strength of a man isn"t seen in the width of his shoulders
It is seen in the width of his arms that encircle you
قدرت و صلابت یه مرد در پهن بودن شونه هاش نیست
بلکه در این هست که چقدر میتونی به اون تکیه کنی و اون میتونه تو رو حمایت کنه

The strength of a man isn"t in the deep tone of his voice
It is in the gentle words he whispers
قدرت و صلابت یه مرد این نیست که چقدر بتونه صداش رو بلند کنه
بلکه در اینه که چه جملات ملایمی رو میتونه تو گوشات زمزمه کنه

The strength of a man isn"t how many buddies he has
It is how good a buddy he is with his kids
قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چند تا رفیق داره
بلکه در این هست که چقدر با فرزندان خودش رفیق هست

The strength of a man isn"t in how respected he is at work
It is in how respected he is at home
قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چه قدر در محیط کار قابل احترام هست
بلکه در این هست که چقدر در منزل مورد احترام هست

The strength of a man isn"t in how hard he hits
It is in how tender he touches
قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چقدر دست بزن داره
بلکه به این هست که چه دست نوازشگری میتونه داشته باشه

The strength of a man isn"t how many women he"s Loved by
It is in can he be true to one woman
قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چند تا زن عاشقشن
بلکه به این هست تنها عشق واقعی یه زن باشه

The strength of a man isn"t in the weight he can lift
It is in the burdens he can understand and overcome
قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چه وزنه سنگینی رو میتونه بلند کنه
بلکه بستگی به مسائل و مشکلاتی داره که از پس حل اونا بر بیاد


نوشته شده در سه شنبه 89/5/26ساعت 10:3 صبح توسط الی نظرات ( ) |


بیشتر آدم ها زمانی نا امید میشوند که چیزی به موفقیتشون نمونده . . .

نوشته شده در دوشنبه 89/5/11ساعت 3:11 عصر توسط الی نظرات ( ) |

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاض و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:



نوشته شده در دوشنبه 89/5/11ساعت 12:8 عصر توسط الی نظرات ( ) |

مرد ، دوباره آمد همانجای قدیمی
روی پله های بانک ، توی فرو رفتگی دیوار
یک جایی شبیه دل خودش ،
کارتن را انداخت روی زمین ، دراز کشید ،
کفشهایش را گذاشت زیر سرش ، کیسه را کشید روی تنش ،
دستهایش را مچاله کرد لای پاهایش ،
خیابان ساکت بود ،
فکرش را برد آن دورها ، کبریت های خاطرش را یکی یکی آتش زد
در پس کورسوی نور شعله های نیمه جان ، خنده ها را میدید و صورت ها را
صورتها مات بود و خنده ها پررنگ ،
هوا سرد بود ، دستهایش سرد تر ،
مچاله تر شد ، باید زودتر خوابش میبرد
صدای گام هایی آمد و .. رفت ،
مرد با خودش فکر کرد ، خوب است که کسی از حال دلش خبر ندارد ،
خنده ای تلخ ماسید روی لبهایش ،
اگر کسی می فهمید او هم دلی دارد خیلی بد میشد ، شاید مسخره اش می کردند ،
مرد غرور داشت هنوز ، و عشق هم داشت ،
معشوقه هم داشت ، فاطمه ، دختری که آن روزهای دور به مرد می خندید ،
به روزی فکر کرد که از فاطمه خداحافظی کرده بود برای آمدن به شهر ،
گفته بود : - بر میگردم با هم عروسی می کنیم فاطی ، دست پر میام ...
فاطمه باز هم خندیده بود ،
آمد شهر ، سه ماه کارگری کرد ،
برایش خبر آوردند فاطمه خواستگار زیاد دارد ، خواستگار شهری ، خواستگار پولدار ،
تصویر فاطمه آمد توی ذهنش ، فاطمه دیگر نمی خندید ،
آگهی روی دیورا را که دید تصمیمش را گرفت ،
رفت بیمارستان ، کلیه اش را داد و پولش را گرفت ،
مثل فروختن یک دانه سیب بود ،
حساب کرد ، پولش بد نبود ، بس بود برای یک عروسی و یک شب شام و شروع یک کاسبی ،
پیغام داد به فاطمه بگویند دارد برمیگردد
یک گردنبند بدلی هم خرید ، پولش به اصلش نمی رسید ،
پولها را گذاشت توی بقچه ، شب تا صبح خوابش نبرد ،
صبح توی اتوبوس بود ، کنارش یک مرد جوان نشست ،
- داداش سیگار داری؟
سیگاری نبود ، جوان اخم کرد ،
نیمه های راه خوابش برد ، خواب میدید فاطمه می خندد ، خودش می خندد ، توی یک خانه یک اتاقه و گرم
چشم باز کرد ، کسی کنارش نبود ، بقچه پولش هم نبود ، سرش گیج رفت ، پاشد :
- پولام .. پولاااام ،
صدای مبهم دلسوزی می آمد ،
- بیچاره ،
- پولات چقد بود ؟
- حواست کجاست عمو ؟
پیاده شد ، اشکش نمی آمد ، بغض خفه اش می کرد ، نشست کنار جاده ، از ته دل فریاد کشید ،
جای بخیه های روی کمرش سوخت ،
برگشت شهر ، یکهفته از این کلانتری به آن پاسگاه ،
بیهوده و بی سرانجام ، کمرش شکست ،
دل برید ،
با خودش میگفت کاشکی دل هم فروشی بود ،
...
- پاشو داداش ، پاشو اینجا که جای خواب نیس ...
چشمهاشو باز کرد ،
صبح شده بود ،
تنش خشک شده بود ،
خودشو کشید کنار پله ها و کارتن رو جمع کرد ،
در بانک باز شد ،
حال پا شدن نداشت ،
آدم ها می آمدند و می رفتند ،
- داداش آتیش داری؟
صدا آشنا بود ، برگشت ،
خودش بود ، جوان توی اتوبوس وسط پیاده رو ایستاده بود ،
چشم ها قلاب شد به هم ،
فرصت فکر کردن نداشت ،
با همه نیرویی که داشت خودشو پرتاب کرد به سمت جوان دزد ،
- آی دزد ، آیییییی دزد ، پولامو بده ، نامرد خدانشناس ... آی مردم ...
جوان شناختش ،
- ولم کن مرتیکه گدا ، کدوم پولا ، ولم کن آشغال ...
پهلوی چپش داغ شد ، سوخت ، درست جای بخیه ها ، دوباره سوخت ، و دوباره ....
افتاد روی زمین ،
جوان دزد فرار کرد ،
- آییی یی یییییی
مردم تازه جمع شده بودند برای تماشا،
دستش را دراز کرد به سمت جوان که دور و دور تر میشد ،
- بگیریتش .. پو . ل .. ام
صدایش ضعیف بود ،
صدای مبهم دلسوزی می آمد ،
- چاقو خورده ...
- برین کنار .. دس بهش نزنین ...
- گداس؟
- چه خونی ازش میره ...
دستش را گذاشت جای خالیه کلیه اش
دستش داغ شد
چاقوی خونی افتاده بود روی زمین ،
سرش گیج رفت ،
چشمهایش را بست و ... بست .
نه تصویر فاطمه را دید نه صدای آدم ها را شنید ،
همه جا تاریک بود ... تاریک .
.........
همه زندگی اش یک خبر شد توی روزنامه :
- یک کارتن خواب در اثر ضربات متعدد چاقو مرد .
همین ،
هیچ آدمی از حال دل آدم دیگری خبر ندارد ،
نه کسی فهمید مرد که بود ، نه کسی فهمید فاطمه چه شد
مثل خط خطی روی کاغذ سیاه می ماند زندگی ،
بالاتر از سیاهی که رنگی نیست ،
انگار تقدیرش همین بود که بیاید و کلیه اش را بفروشد به یک آدم دیگر ،
شاید فاطمه هم مرده باشد ،
شاید آن دنیا یک خانه یک اتاقه گرم گیرشان بیاید و مثل آدم زندگی کنند ،
کسی چه میداند ؟!
کسی چه رغبتی دارد که بداند ؟
زندگی با ندانستن ها شیرین تر می شود ،
قصه آدم ها ، مثل لالایی نیست
قصه آدم ها ، قصیده غصه هاست



نوشته شده در دوشنبه 89/5/11ساعت 12:6 عصر توسط الی نظرات ( ) |

   1   2      >
Design By : Pars Skin