سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ببین قشنگه؟

قابل بخشش نیستهنگامى که امام حسین (ع ) در کربلا به شهادت رسید، دشمنان خواستند بدن اطهرش را زیر سم ستوران قرار دهند، فضه کنیز حضرت زهرا(س ) در کربلا بود، جریان را به زینب (س ) خبر داد، و سپس گفت : ((اى بانو من ((سفینه )) غلام آزاد شده ، رسول خدا(ص ) سوار بر کشتى شده بود، و به سفر مى رفت ، کشتى شکست ، و خود را (به کمک امواج دریا) به جزیره اى رسانید، در آنجا شیرى دید، هراسان شد و به شیر گفت : ((من غلام پیامبر(ص ) هستم .))
شیر براى او فروتنى کرد، تا آنجا که (او را سوار بر پشت خود کرد و) به جاده راهنمائى نمود، اکنون همان شیر در ناحیه اى (از این دشت ) است ، به من اجازه بده نزد او بروم و جریان را به او بگویم (تا همانگونه که آن شیر، سفینه را از نگرانى خارج ساخت ، ما را نیز از نگرانى بیرون آورد).
فضه نزد آن شیر رفت و گفت : ((آیا مى دانى که مى خواهد بدن اطهر امام حسین (ع ) را زیر سم ستوران قرار دهند؟)).
شیر برخاست و به قتلگاه آمد، دستهاى خود را روى جسد امام حسین (ع ) نهاد، سواران به طرف بدن مطهر آمدند، هنگامى که آن شیر را دیدند، عمر سعد گفت :((فتنه و بلائى دیده مى شود، تا خاموش است آن را بر نینگیزید، باز گردید و پراکنده شوید)).
سواران ، ترسیدند و بازگشتند .به این ترتیب ، آن شیر به قدر توان خود از امام حسین (ع ) حمایت کردباید فکر کرد


نوشته شده در چهارشنبه 89/9/17ساعت 9:34 صبح توسط الی نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin